من و خاطراتم
من و خاطراتم

من و خاطراتم

و روزه وهرد یه گروه اکتیو شدم.

اصلا حال و هوام عوض شده.

منم همراهشون شدم و تو یه چالش 10 روزه شرکت کردم.

دیروز روز اولش بود و 800 گرم کاهش داشتم.

دیروز مامانم بهم گفت که احتمالا عروسی داداشم بی افته اخر تابستون.

اصلا روحم تازه شد.

بسکه اضافه وزنم شده بود دغدغه ذهنم.

میخوام برم یه مزون و لباس سفارش بدم.

نمیخوام بخاطر لباس احسان و امیرعلی رو اذیت کنم.

تو خونه با حوصله دنبال مدل خاص میگردم بعد ...

اووووف داشتم امیرعلی رو ناز میکردم یهو انگشتم رفت تو چشمش...به زور از دلش در اوردم :(

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد