برین عقب...هیچکس نزدیک من نیاداااااا
الان کارد بزنین خونم در نمیاد.
امان از ادم های فضول و حرف جابجا کن....
توی خونه خودتم میشینی نمیذارن از حاشیه در امان باشی....
فقط دارم حرص میخورم.
همسایه طبقه بالا هنوز اسباب کشی نکرده حاشیه هاش شروع شده.
أد دامن منم گرفته.
چهارشنبه پیش با صدای شر شر اب از خواب بیدار شدم.اومدم اشپزخونه دیدم واااااای...
همسایه طبقه ی بالا داره پنجره بیرونی رو با اب میشوره و هر چی گل و کثیفیه از بالا داره سرازیر میشه توی خونه من....
نصف قالیچه و پرده م گل شده بود.اعصابم خورد شد.
قرار بود مهمون بیاد برام.
تندی زنگ زدم احسان و قضیه رو.گفتم.بعدم بدو پرده رو همون سر جاش اب کشیدم و قالی رو هم با کمک دوستم اب کشیدم.
یه ساعت بعدش اومد جلو در خونه که خونه خیلی کثیفه کارگر از پس تمیز کردنش بر نمیاد.
گفتم خونه ما هم کثیف بود و ما رنگ کردیم.
حالا پا رو خرخره شوهره گذاشته که همسایه ها رنگ کردن ما هم باید رنگ کنیم.
این حرف رو هم از دهن من زده و همسرش حرف رو به گوش شوهرم رسونده.
احسان خیلی از اینجور حرفا بدش میاد و کلی منو سرزنش کرد.حق هم داره.
وای دارم از عصبانیت منفجر میشم.اخه زن حسابی تو اگر چیزی میخوای چرا از دهن این و اون حرف میزنی!!!!
توروخدا نیاین بگین این حرفا ارزشش رو نداره حرص بخوری....
من یه ادم به شدت محتاطم و از حاشیه متنفر...این اولین و اخرین بارم بود که در رو روی این همسایه با گشاده رویی باز کردم.تموم شدو رفت...
دوروز تعطیلات احسان به شدت درگیر ویراستاری نشریه بود و باید صفحه بندیش رو انجام میداد.
پریشب بهش گفتم بریم بیرون چون درگیر کارش بود نشد.
صبح جمعه صبحانه رفتیم بیرون.هوس حلیم داشتم.
مغازه ش خیلی گرم بود.
حلیما روگرفتیم رفتیم پارک.
هوای پارک واقعا مطبوع بود.
صبحانه خوردیم و قدم زدیم و برگشتیم خونه.
طبق معمول هرروزه بعد صبحانه من خوابیدم تا ۲:۳۰
بعدش بیدار شدم برای چایی و.میوه.
نهار ماکارونی گذاشتم.جاتون خالی خیلی وقت بود دلم میخواست حوصله ش نبود.
از وقتی زودپز جدید وارد زندگیم شده اکثر غذا ها جز پلو که کته میذارمش زودپزی شده.
دیگه همه دارن از حوصله خارج میشن...خودمم همینطور.
این بشر اصلا قصد نداره با زبون خوش بیاد.
هیچ علامتی ندارم.خسته شدم.
وزنم رسید به ۱۰۳....شبا به سختی میخوابم.
همش استرس دارم وسط خونه کیسه ابم پاره بشه و همه جا به گند کشیده بشه.
دایم در حال چک کردنم مبادا علامتی از دیدم دور بمونه.
خلاصه خبری نیست...
خدایا انتظار سخته خودت به این وروجک فرمان بده تشریف بیاره بیرون....
سلام
درک می کنم همسایه ی بد چقدر روی اعصابه...
چون تجربه ی همسایگیشون رو دلشتم متاسفنه ):
انشالا کوچولوتون به سلامت میاد... جاش خوبه حتمن دلش نمیاد دل بکنه
سلام.بچم دلش نمیاد از دلم دل بکنه....
ممنون
منم از مهمون سر زده کلا خوشم نمیاد... حتما همیشه باید باهام هماهنگ کنن، وگرنه اصلا میزبان مهربونی نیستم...
برای مهمون سرزده اونقدر بهانه میتراشم که خودش پشیمون بشه...
در عوض سر یه فرصت مناسب خودم دعوتشون میکنم.
جالبه یه کاری کردم دیگران قبل از اینکه مهمونی بدن با ما هماهنگ کنن که عایا ما میتونیم شرکت کنیم یا نه و زمان مناسب رو تعیین کنیم.
همه اینا برعکس زندگی مجردیمه....هنوز که هنوزه مهمون دم نهار و شام میان خونه مامانمینا...
اون یهو پاره شدنه دلیل داره خانم خوشگل.
من مامانم سر داداشم کیسه آبش خیلی بزرگ بوده از بس کارش زیاد بوده و خسته شده بوده یهو پاره میشه.
ایشالا تو راحت زایمان می کنی خانم
دیگه استرس ندارم.
میخوام فردا از دکترم خواهش کنم ختم حامله گی رو اعلام کنه و امیدوارم قبول کنه....
احتمالا خودشون برام پاره کنن....
نگران این چیزها نباااش دختر ... انشاالله به راحتی به دنیا بیاد .... مامان من هروقت یه زن حامله این حرفها رو میزنه ، میخنده و میگه این راحت ترین دورانته لذت ببر ، خودش تجربه بارداری خیلی سختی داشته...
راجع به حاشیه هم منم مثل توام...اصلا خوشم نمیاد از حاشیه و حرف و حدیث ها...کار خوبی میکنی ، دوری کن از این آدمها
هر چی من از اینجور ادما فراری ام اینا به من نزدیکتر...
مجبور شدم یه کاری کنم که جز به دعوت خودم کسی پاشو خونه من نذاره...
این شازده حسابی جاش گرم و نرمه هاااااا
انشالله همین امروز فردا علائمت شروع میشه،نگرانش نباش عزیز دلم(:
از دست این چیزا و رفتارا واقعاونمیشه حرص نخور ولی همون بهتر ک همین اول شناختیش((:
بزرگ شده نمیتونه تکون بخوره هاااااا ولی حاضرم نیست بیاد بیرون.
خوب شناختم این همسایه به ظاهر مهربون رو...
استرس نداشته باش دخترم


نی نی هم میاد، ایشالا اخرای هفته ی 40 میگه سلام مامانی، من اومدم
خواهر منم یهو کیسه ابش باز شد و یادمه کل تشک رو خیس کرد! دیگه اینو شیرینی ه نی نی ه
هر وقت میخواد بیاد بیاد!!!!
فقط تا شب نیاد...احسان مجبور شد بره ماموریت خارج از استان.
من تهران جز خدا هیچکس رو ندارم.
حرص نخور میاد. کیسه ی آب با لک بینی پاره میشه. یهو همه جا خیس نمیشه خانم. غصه نخور.
اصلا با همسایه ها دهن به دهن نشو. الانم بی خیال باش. ایشالا که خیره.
اصلا همچین اخلاقی ندارم با کسی دهن به دهن بشم.خط قرمز هام محدود تر و پررنگ تر میشن.همین....
مهدیه جون همچین یهویی سروکلش پیدا بشه که خودت تعجب کنی
ریلکس باش و قرآن بخون
حدیث ادرس نداری؟
همین یهویی اومدنش استرس اوره
مهدیه جان نگران نباش کیسه آب اکه پاره بشه اونجوری هم نیست که خونه رو کثیف کنه .
برایمن کم کم شروع شد ووقتی رفتم بیمارستان بیشتر شد .من خودم سزارین رو انتخاب کردم
انشالله زایمان راحتی داشته باشین
برای همه یه جور نیست...بعضیا یهو زیر پاشون خیس میشه...مثل مامانم
درود و نور و مهر بر مامان مهدیه
هیچ عجله نکن ، امروز تازه شنبه اس ، امیر علی پنجشنبه ها رو خیلی دوست داره ، تا اونموقع صبر کن
در ضمن کیسه آب رو با بادکنک آبی که یهو از دست آدم ول میشه کف زمین و میترکه اشتباه گرفتی گمونم !!
اصطلاحا میگن میترکه وگرنه یه سوراخ پیدا میکنه و شما شروع میکنی به نشتی دادن که چاره اش یه پوشکه ، همین و بس ، اینقدر به خودت استرس نده دختر جون !!!
سلام بانو...
مامانم میگه سر من کیسه اب که پاره شد یهو اندازه یه لگن اب ریخت زمین.امیدوارم اینطوری که شما میگی برای من اتفاق بی افته....