درد خفیف دارم...
بدنم یخ کرده...
به این دردها میگن خرده دردهای قبل از زایمان...
این روزا خیلی گرسنه میشم...خیلی بد....
امروز هوس ابگوشت داشتم...گذاشتم.
چون توی زودپز میذارم خیلی شیک جا می افته....
هنوز نهار نخوردم...منتظر احسانم که نهار و شامم رو یکی کنم...
فکر ابگوشت با نخود های له....سبزی خوردن...سالاد شیرازی با ابغوره تازه...پیاز شیرین....فلفل سبز شیرین....ترشی لیته بندری با سنگک داره دیوونه م میکنه....
دردم تسکین پیدا نمیکنه...
حتی با چایی عسل و لیمو...
ااین هفته هم نمیریم کرج...مامانمینا رفتن شهرستان خودشون
مادرشوهرمینا هم همینطور...رفتن شهرستانشون.
بنابر این این هفته هم خونه خودمونیم.
تا حالا بام تهران نرفتم...یه سرچ کنم ببینم اگر پیاده روی نداره فردا بریم ددر....
کجایی مهدیه جون ؟
وقتی نمیایی گزارش بدی فوری نگران میشم میگم نمنه امیرعلی دلش خواسته زودتر بدنیا بیاد !!
پست امروز رو که مینوشتم با خودم گفتم فقط مهدیه است که روی نکات خانه داری حساسه و الان میاد میپرسه برای چی داری بامیه ها رو خشک میکنی ؟!
جات خالی بود حسابی ...
نوش جان
انشالله به سلامتی و هرچی اتفاق خوب تو ذهنته به واقعیت بدل شه
سوره انشقاق یادت نره، معجزه ای برای تسهیل زایمان
چشم.ممنون...
عزیزدلم .. چیزی دیگه نمونده. میاد پوستتو می کنه ..
سلام عزیزم
خوبی??
ایشالا هرچه زودتر امیرعلی کوچولو بدنیا میاد
وبغلش می گیری
منم میشم خاله
دوستت دارم دوست عزیزم
سلام دوستم.تو خیلی به من محبت داری....
ما خوبیم...امیدوارم تو هم خوبه خوب باشی...
ممنون که بیادم بودی
این روزهای آخر چیزهایی که نفق داره مثل سبزی و حبوبات کمتر بخور عزیزم .. چون دردت را بیشتر می کنند.
وای مهدیه دیگه چیزی نمونده به دیدن امیرعلی .. باور می کنی من هم ذوق دارم؟
دیشب خوابشو دیدم...هم خواب تازه دنیا اومده ش رو هم سه چهار سالگیش رو...
واااای خیلی شیطون بود...خیلی
سلام
یهو دلم خواست کلی آرزوی خوب واست بکنم.انشاءالله به سلامتی زایمان کنی.یه پسر خوب و سالم داشته باشی.خدا سایه شوهرتو بالای سر خانواده حفظ کنه و تا عید به وزن دلخواهت برسی.خوش باشی
سلام به روی ماهت
ممنون عزیزم.منو اینهمه انرژی مثبت...
ادرست رو.میذاشتی عزیزم تلافی میکردم برات....