من و خاطراتم
من و خاطراتم

من و خاطراتم

سلام.

خیلی کوتاه بگم تا امیرعلی بیدار نشده.

دوشنبه از دکترم خواستم بستریم کرد.

به زور امپول فشار دردام شروع شد و دکترم برام کیسه ابمو زد.

۱۲ ظهر تا ۱۰ شب درد کشیدم پیشرفتم خیلی کند بود.

یهو دکترم داد زد سریع اطاق عمل...سزارین

ضربان قلب امیرعلی به ۱۰ رسیده بود و اوضاع حسابی خراب بود.

از دکتر خواهش کردم به هر سختی ای شده کمکم کنه طبیعی زایمان کنم.

بدتر از همه اینکه سر بچه شناور بود و اصلا توی لگن نبود.

خودم خواستمو شد....

با بدبختی تمام و درد وحشتناک امیرعلی اومد توی بغلم.

سه شنبه ساعت ۳ مرخص شدیم.

دیروز متوجه شدیم امیرعلی زردی داره.

امروز بستری شد.منم کنارشم..

حالم اصلا خوب نیست.

دیدن پاره تنم توی این وضعیت منو خیلی عذاب میده.

مجبورم از بچم توی بیمارستان تنهایی مراقبت کنم.

هر ۴ ساعت ازش ازمایش خون میگیرن و دل منو خون میکنن.

کارم شده گریه....

توکلم به خداست.

به امید خدا زودی میریم خونه و من سر فرصت دقیق خاطره زایمانم روب.راتون تعریف میکنم.

مرسی که به یادم بودید و بهم لطف داشتید.

دعا کنید لطفا....

نظرات 13 + ارسال نظر
هیوا 25 شهریور 1394 ساعت 16:39 http://jojehordakezesht.blogsky.com

سلام
از وب مریم313 اینجا رسیدم و دیدم زایما طبیعی و بسیار مبارک باشه. من تصمیم به بارداری دارم و می خوام دومی ام رو طبیعی بیارم. خیلی دارم بررسی می کنم و مطلب می خونم و برا بیمارستان و دکتر خوب، تحقیق می کنم.
بهت تبریک می گم. زردی هم زود خوب می شه. نترس.

مریم بانو 24 شهریور 1394 ساعت 13:04 http://rozhan313.blogsky.com

اکثر بچه ها زردی دارن...
اگر صبر میکردی زمان زایمانت بشه یه کم راحت تر بودی...
خداروشکر که هر دو سالمین ...
الهی شکر...
مبااارکت باشه...
مشهد بودم کلی دعات کردم ...

غزال 23 شهریور 1394 ساعت 08:05 http://yaldayeshab

واااای مهدیه جووون تولد گل پسرت یه دنیییییییا مبارک

شادی 23 شهریور 1394 ساعت 07:06

سلام مهدیه جونی، چشام پر از اشک شد از تصور تولد پسری و بودنش کنارت، ایشالا صحیح و سالم و عاقب بخیر باشه

من اومدم خونه ی مامانم واسه همین تازه سرم خلوت شد تونستم بیام اینجا

کلی ازت سوال دارم، کاش وقت داشته باشی

یه دنیاااااا تبریک، نگران زردی نباش، رودی خوب میشه

سلام شادی جان.برات دعا کردم.اگر بدونی چه حسی داریم الان....خیلی روزای قشنگی در پیش خواهی داشت.
هر سوالی داری بپرس اولین فرصت همه رو برات جواب میدم.

سیما 22 شهریور 1394 ساعت 15:13 http://mehmanesarzade.blogsky.com/

مبارک باشه قدم گل پسر
انشالله خوب میشه و این روزها هم تموم میشه
مواظب خودت هم باش

سیما 21 شهریور 1394 ساعت 16:42 http://gholak-banoo.persianblog.ir

خوب میشه پسرمون، غصه نخور. توکلت به خدا باشه. دعا می کنم هر چی زودتر بری خونه سالم و سلامت و شاد.
مراقب خودت باش

آنا 21 شهریور 1394 ساعت 14:52 http://aamiin.blogsky.com

طفلک کوچولوی من .. چیزی نیست عزیزم. خیلی زود خوب می شه ..

لی لی یت 21 شهریور 1394 ساعت 13:59

تبریک میگم عزیزم
قدمش مبارکه ... امیدوارم زودتر خوب بشه و برگردین خونه و زندگی سه نفره تون رو آغاز کنین ... با دلخوشی

دلارام 21 شهریور 1394 ساعت 12:48

تبریک منو بپذیر
کاملا درک میکنم درچه حالی نگران نباش خوب میشه خودتو خسته نکن نوزادا درد را زیاد حس نمیکنند ولی دل ما دوام نمیاره

تبریک میگم عزیزم.قدمش خیر باشه.
زردی رو الان خیلی از بچه ها دارن نگران نباش دختر عمه ی منم 10 این ماه زایمان کرد و بچه اش زردی داشت اما حالش کاملن خوب شده الان
امیدوارم حال خودت هم بهتر بشه

لیلون 21 شهریور 1394 ساعت 11:41

تبریک مهدیه جان. خداروشکر همه چیز خوب بود. نگران نباش زردی الان همه بچه ها می گیرن مخصوصا پسرا و هرکاریم کنی تا یه ماه حالت زردی شو نشون میده ولی اوجش یه هفته اوله. به خودت برس مامان امیر علی.

دل آرام 21 شهریور 1394 ساعت 11:17 http://mrs-delaram.blogsky.com/

آخی. غصه نخور. زردی رو اکثر بچه ها دارن. خوب میشن.
ما همه مون زردی داشتیم.
نگران نباش.
الان چون بدنت خسته ات و ضعیف شدی اعصابت ضعیف شده و حساسی.
خوشحالم که هر دو سالمید.
بوس بهت.
منتظرم خاطره ی زایمانت رو بنویسی.

مریم 21 شهریور 1394 ساعت 10:25 http://40years.blogsky.com

وای خدای من ، خیلی تبریک می گم ، انشالله زود خوب میشه نگران نباش عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد