من و خاطراتم
من و خاطراتم

من و خاطراتم

سلام دوستای خوبم

ممنون بابت تبریکاتون...

کسی دست اضافه داره؟

خودم وقت سر خاروندن ندارم.

وای این وروجک شیرین همه زندگی منو تحت تاثیر خودش قرار داده.

از امروز تنها شدم.خودم تک و تنها باید به بچه م برسم.

کار خیلی سختیه....ولی من میتونم.

اگه بدونین لبخند نوزاد ده روزه چقدر شیرین و خیجان انگیزه همتون هوس میکنین بازم مادر شدن رو.تجربه کنین.

من برم به بقیه کارام برسم تا امیرعلی نازم تو خواب نازه :-)

نظرات 14 + ارسال نظر

کسی وقت اضافی داره؟
جمله بامزه ای بود
توی وبتون زندگیه جاریه خوشم میاد
این برای امیر علیه:

ممنون
کاش میشد وقت رو خرید...

مژده 1 مهر 1394 ساعت 10:43

سلام مهدیه جون قدم پسر گلت مبارک باشه عزیزم خیلی خوشحال شدم

ممنون عزیزم...

مهناز 31 شهریور 1394 ساعت 13:37

سلام دوستم،خوبی؟تو لاین بهت پیام دادم نجوابیدی!
پسملت اومد به سلامتی
مبارکت باشه دوست جونم
اگه دوست داشتی بگو گروهه لاغری ادت کنم

سلام عزیزم.لاینم رو.حذف کردم.نصب که شد خبرت میکنم.مرسی

شادی 30 شهریور 1394 ساعت 18:49

اره واقعا جالبه ها وزن و قدمون
عزیزم، خدا نگهدارش باشه الهی، این روزا گردو تازه و ماهی همش تو برنامه ام هست
امیداوارم تا عید باز لاغر بشم
البته من خیلی بد ویار بودم و حتی تا 68 هم وزن کم کردم اما بعدش بدجوری وزن گرفتم

سیما 30 شهریور 1394 ساعت 15:44 http://mehmanesarzade.blogsky.com/

سلام
چه خبرای خوبی
اما منم اگه باشم تنهایی رو انتخاب می کنم، حتی اگه سخت باشه و دلت وقت اضافه و دست اضافه و خواب اضافه بخواد
همه این سختی ها یه طرف، شیرینی لبخند کودکت یه طرف دیگه

آنا 30 شهریور 1394 ساعت 01:07

خدا را شکر .. خدا را شکر.

مریم 29 شهریور 1394 ساعت 14:26

عزیزممممم خیلی حس شیرین و خوبیه
ان شالله هر روزت بهتری و آروم باشه

ممنون دوستم

دل آرام 29 شهریور 1394 ساعت 11:33 http://mrs-delaram.blogsky.com/

مرتب کردن خونه اینقدر اهمیت نداره که بدن تو. میگن مادر اگه سالم باشه بچه و مرد هم سالمن مادر مریض باشه همه مریضن. پس الان هم تا 20 روز مواظب خودت باش.
خیلی خودت رو خسته نکن. جگر و برگ و کباب تابه ای و آب میوه و غذاهای مقوی فراموشت نشه.
خیلی مواظب خودت باش.

خدا حفظش کنه مامانمو...از وقتی رفته غذای من یا پوره سیب زمینیه...یا جیگر و گوشت گوسفند اونم در حد خیلی عجله ای و.سر پایی.
طفلک مامانم نهار و شامم رو.سر وقت میداد اب میوه هام به راه بود.چایی و شیر گرمم همینطور...الان هیچی سر جاش نیست

غزال 29 شهریور 1394 ساعت 08:50 http://yaldayeshab.blogsky.com

الهییی...زندگیت همیشه غرق در لبخندهای شیرین فرزندت باشه گلم

ممنون دوست خوبم....

فرشته 28 شهریور 1394 ساعت 21:56

سلام
مهدیه جون مبارک باشه ایشالله قدمش خیر باشه خوب از خودت و کوچولوی شیرینت مراقبت کن خیلی خوشحال شدم که دوره بارداری ات به سلامتی تموم شد برای زایمان طبیعی هم تصمیم بسیار درستی گرفتی از یکی دو هفته دیگه میتونی پیاده روی بری و از پاییز لذت ببری مراقب خودت باش عزیزم.

من عاشق پاییزم....به امید خدا حتما شروع میکنم.

دل آرام 28 شهریور 1394 ساعت 15:09 http://mrs-delaram.blogsky.com/

من بچه می خوام

اراده کن :-)

مریم بانو 28 شهریور 1394 ساعت 14:41 http://www.rozhan313.blogsky.com

منم نینیییی میییخوااام...
مراقب خودت و امیر علیی جون بااش...
شاد باشی همیشه

به امید خدا نصیبت بشه...ممنون

هدی 28 شهریور 1394 ساعت 13:59

سلاممممم بر مامان امیر علی گل گلاب
هزارتا بوس

دلارام 28 شهریور 1394 ساعت 13:35

مامان مهدیه خوبه ؟
چند روز برو خونه مامانت یعنی تبریزیا 10 روزخونه خودشونن 10 روزخونه مامانشون میمونن وبه این کار هم میگن ایاخ برکیدماخ یعنی محکم کردن جای پا حالا فلسفش چیه نمیدونم
عزیزم اولش سخته بعدش عادت میکنی به این همه کار تازه وقتی میخوابه آدم میخواد بیدارش کنه

ممنون عزیزم.مامانمم خیلی اصرار کرد ده روز دوم رو خونشون بمونم.بخاطر احسان دلم نیومد.
اخه خیلی وابسته امیرعلی شده.
واقعا اون ده روز دوم هم لازمه یکی به ادم برسه.من هنوز استخوان درد دارم.معتاد شدم به برگ و جیگر.وقتی نمیخورم حالم بده.
حسابی خون ازم رفته که این حالمه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد