من و خاطراتم
من و خاطراتم

من و خاطراتم

داشتم فکر میکردم مهدیه الان با مهدیه سال قبل همین موقع چه تفاوتی داره...

بهتر شده؟

بدتر شده؟

اصلا تغییری داشته یا نه...

امسال تصمیم گرفتم برای سال بعد همین موقع یکی از اخلاق بدم رو تمرین کنم و کنار بذارم.

سال قبل برای عاقبت بخیر شدن برادرم خیلی دعا کردم.

خدایا شکرت که سر و سامان گرفت.

خدایا تو تقدیر همه بنده ها بهترین اتفاق هارو بنویس.

شاد باشن.زندگی پر برکت و پر روزی داشته باشن.قلبشون پر از یادت باشه و ارامش داشته باشن و به تمام ارزوهای خوبشون برسن.

خدایا ما رو حتی یه لحظه به حال خودمون وا نگذار....

فعالیت تو وبلاگ قبلیم رو آغاز کردم

امروز فهمیدم تا عروسی داداشم 6 هفته وقت دارم.

هرروز میرم اونجا برای نوشتن گزارش روزانه.اینجوری بهتر کنترل میکنم خودمو

گروه تلگراممون خیلی غیرفعال شدن.

دیشب افطار پرخوری کردم بدددد

از فردا جبران میکنم.

امتحانام بالاخره تموم شد.

کارشناسیمم به پایان رسید.الحمدلله...

به امید خدا ارشد شرکت خواهم کرد.

باید وقت بذارم برای چند سال آینده برنامه بریزم.

باید با احسان مشورت کنم ببینیم ارشد الویت داره یا داداش امیرعلی...

توکل بر خدا...